sanasana، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 13 روز سن داره

سنای عزیزم

10 ماهگیت مبارک

دخمل خوشگل و نازم امروز ده ماهه شدی و وارد یازدهمین ماه از زندگیت شدی . مبارکت باشه گل خوشگلم. نفس من به نفس تو و داداشی بسته س و تو هم هر روز خوردنی تر از روز قبلت می شی. شیطون تر و وابسته تر از قبل شدی نمی تونم حتی چند لحظه هم از کنارت بلند شم در اوج مشغولیت وقتی می فهمی کنارت نیستم گریه می کنی و به پهنای صورتت اشک می ریزی و فقط دوس داری کنارت بشینم. اینجوری خیالت راحت تره. الانا سراغ کابینت می ری و دوس داری وسایل توشو خالی کنی و باهاشون بازی کنی و  البته ماشین لباسشویی رو هم خیلی دوس داری . لباسای توشو در میاری و درشو هی باز و بسته می کنی. گوشی تلفن رو هم بر می داری و بهم می دی که باهاش حرف بزنم خودت هم هی با شاسیش ور می ری و قطع و...
27 مهر 1392

بدون عنوان

دختر خوشگلم! جونم برات بگه که تو امروز نه ماه و 15 روزته . خیلی شیرین تر و خوردنی تر از قبل شدی. با دیگران راحت تر ارتباط برقرار می کنی و گریه نمی کنی. پله آشپزخونه رو میای پایین، چند ثانیه می تونی وایسی، با داداشی بازی می کنی و موهاشو می کشی و میری سراغ کتاباش و می خوای ببینی داداشی چیکار می کنه. مرخصی نه ماهه من اول مهر تموم شد ولی من رفتم اداره و سه ماه دیگه هم مرخصی گرفتم تا شما بزرگتر و خانوم تر بشی. می خواستم برات پرستار بگیرم ولی مادرجون گفت خودم نگهت می دارم. راستش نمی خواستم این کار رو بکنم چون مادرجون رو از کار و زندگی می ندازی ولی اون اصرار داره که این کار رو بکنم تا یه آدم غریبه رو نیارم خونه، حالا تا ببینیم چی میشه. هفته دیگ...
10 مهر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سنای عزیزم می باشد